top of page

یکپارچگی وجود؛ مواجهه‌ با کودک فراموش‌شده 

فرشید رشیدی‌فر، روان‌درمانگر و تحلیل‌گر روان‌شناسی روابط


در مسیر رسیدن به یکپارچگی وجودی، باید با یک پارادوکس بنیادین روبه‌رو شویم: راه آزادی درونی از دل رنج می‌گذرد. کشف حقیقتِ شخصی، فرآیندی کند و گاه دردناک است، اما اگر قرار است از دایره توهم و فریب نفس خارج شویم، این مسیر اجتناب‌ناپذیر است. تکیه بر درک صرفاً فکری، هرچند ظاهری از خرد را با خود دارد، اغلب نوعی گریز از مواجهه واقعی با خود است—گریزی که ما را در زندانی ذهنی اما آراسته از خودفریبی نگاه می‌دارد، بی‌آنکه به عمق ریشه‌های عاطفی و بدنی‌مان دست یافته باشیم.


زخم‌هایی که در کودکی بر ما وارد شده‌اند، قابل پاک شدن نیستند؛ گذشته تغییرناپذیر است. اما این به معنای جبر نیست. آنچه می‌توان تغییر داد، شیوه‌ای‌ست که به واسطه‌ی آن با گذشته‌مان ارتباط برقرار می‌کنیم. ما محکوم به تکرار نیستیم؛ بلکه این توان را داریم که خود را بازسازی کنیم—به شرطی که انتخاب کنیم با حقیقتی که در ژرفای بدن‌مان ذخیره شده، روبه‌رو شویم. این داده‌های درونی—که گاه به صورت اضطراب مبهم، واکنش‌های بدنی بدون علت مشخص یا الگوهای تکراری در روابط ظاهر می‌شوند—حاوی واقعیت‌هایی هستند که صرفا با تأمل ذهنی قابل دسترسی نیستند. تنها از طریق باززیستن، بازتفسیر، و یکپارچه‌سازی این قطعات پراکنده از تاریخ شخصی‌مان است که می‌توانیم انسجام از دست‌رفته‌ خود را بازیابیم.


این دگرگونی، صرفاً با تأیید یا بینش حاصل نمی‌شود. بلکه نیازمند یک چرخش بنیادی در جهت‌گیری‌مان است: از موقعیت قربانیِ ناآگاه به جایگاه فاعلِ مسئول، از سرکوب به سوی رویارویی آگاهانه. تا زمانی که گذشته در ناخودآگاه باقی بماند، کنترل اکنون را در دست خواهد داشت. اما اغلب انسان‌ها، ناآگاهانه راهی معکوس را برمی‌گزینند. آن‌ها متوجه نیستند که کنش‌ها، ترس‌ها و شیوه‌های دفاعی بزرگسالانه‌شان، تحت سیطره تجربه‌هایی‌ست که متعلق به کودکی‌اند. خطری که زمانی واقعی بود، مدت‌هاست که دیگر وجود ندارد؛ اما سیستم عصبی آن‌ها همچنان به همان الگو پاسخ می‌دهد، گویی که تهدید همچنان پابرجاست.


برای رهایی واقعی، باید وسوسه‌ی نادیده‌گرفتن رنج را کنار بگذاریم و جسارتِ رویارویی با منشأ آن را در خود پرورش دهیم—منشأیی که نه در مفاهیمِ فلسفی، بلکه در تجربیاتِ عاطفیِ عمیقاً سرکوب‌شده‌ی دورانِ کودکی نهفته است. تنها از این مسیر است که می‌توان ساختارهای پنهانی‌ را که ما را محدود کرده‌اند، فرو پاشید.یکپارچگیِ وجود، بازگشت به وضعیتی آرمانی یا دست‌نخورده نیست؛ بلکه یعنی یکپارچه‌سازیِ بخش‌های متلاشی‌شده‌ی خودمان در قالبِ شخصیتی آگاه، منسجم و حاضر در اکنون. این است وظیفه‌ی واقعیِ بزرگسالی: نه گریز از گذشته، بلکه بازپس‌گیریِ قدرتِ تأثیر آن بر زندگیِ امروزمان.



پرسش‌هایی که باید از خود بپرسید


۱) کدام بخش از شخصیت یا رفتارم را در روابط تکرار می‌کنم، بی‌آن‌که بدانم ریشه‌اش از کجاست؟

۲) در مواقع اختلاف، آیا واکنشم متناسب با موقعیت اکنون است، یا تحت‌تأثیر حافظه‌ی هیجانی کودکی؟

۳) آیا شریک زندگی‌ام را به‌خاطر آن‌چه واقعاً هست انتخاب کرده‌ام، یا به‌دلیل شباهتش با چهره‌ای آشنا از گذشته‌ام؟

۴) کدام احساساتم را در رابطه سرکوب می‌کنم، چون در گذشته آموخته‌ام که ابراز آن‌ها یا خطرناک است یا بی‌نتیجه؟

۵) اگر قرار باشد رابطه‌ای را نه از سر ترس، بلکه با آگاهی و اختیار انتخاب کنم، چه چیزی در انتخابم تغییر خواهد کرد؟



Farshid Rashidifar, MSW, RSW

Psychotherapist & Relational Psychology Analyst

Comments


© 2025 Farshid Rashidifar. All rights reserved.  
Psychological Precision. Structural Clarity. Relational Insight. 

  • Spotify
  • Instagram
  • LinkedIn
  • YouTube
  • TikTok
bottom of page