top of page

مؤلفه شناختی رشد اخلاقی و نظریه ژان پیاژه

فرشید رشیدی فر

مشاور و روان درمانگر

مطالعات در زمینه اخلاق از منظر رشد شناختی به تمرکز بر استدلال اخلاقی کودکان درباره تصمیم‌گیری در مورد درستی‌ یا نادرستی‌ رفتار می‌پردازد. به گفته نظریه پردازان شناختی، هم رشد در زمینه شناختی و هم تجارب اجتماعی به کودکان کمک می‌کند تا درک بهتری از قواعد، مقررات و تعهدات بین-فردی پیدا کنند. همچنان که کودکان مفهوم این موارد را می آموزند، از یک سری مراحل تغییر ناپذیر متوالی اخلاقی‌ نیز عبور می کنند و با گذر از هر مرحله به بلوغ اخلاقی‌ بیشتری دست پیدا می کنند. در این مقاله، نظریه ژان پیاژه (Jean Piaget) در مورد رشد اخلاقی را بررسی می‌کنیم.


تحقیقات پیاژه در مورد قضاوت های اخلاقی کودکان بر دو جنبه از استدلال اخلاقی متمرکز بود: احترام به قوانین و مفهوم عدالت. یکی از تحقیقات قابل توجهی که توسط پیاژه و همکارانش انجام شد، مطالعه "قضاوت اخلاقی کودک" است که شامل مشاهده و مصاحبه با کودکان بین سنین ۵ تا ۱۳ برای درک استدلال اخلاقی آنها بود. پیاژه برای مطالعه تصورات کودکان از عدالت، به آنها داستان هایی برای اندیشیدن داد و تصمیمات اخلاقی آنها را مطالعه کرد. نتیجه این مطالعات بر اساس پاسخ های کودکان به این سئوال ها بود: "این قوانین از کجا می آیند؟" آیا همه باید از یک قانون پیروی کنند؟ آیا این قوانین قابل تغییر هستند؟"


دو تا از داستان هایی‌ که به کودکان گفته شد را بخوانید:


داستان اول

پسر کوچکی به نام جان در اتاقش می‌باشد. او را برای شام صدا زدند. به اتاق غذاخوری می رود. اما پشت در یک صندلی بود و روی صندلی یک سینی با ۱۵ فنجان روی آن بود. جان نمی دانست که همه اینها پشت در هستند. او داخل می‌شود، در به سینی می‌خورد و ۱۵ فنجان همگی‌ شکستند.


داستان دوم

یک روز یک پسری بود به نام هنری. وقتی‌ یک روز مادر هنری رفته بود بیرون، او رفت سراغ شیشه مربا. هنری رفت روی یک صندلی‌ و دست خودش را دراز کرد. اما شیشه مربا خیلی‌ دور بود و دست هنری به آن نمی رسید. همینطور که داشت سعی‌ می کرد، ناگهان دستش خورد و شیشه مربا افتاد و شکست.

پس از شنیدن داستان ها، پیاژه از بچه ها سؤالات زیر را پرسید:

  • کدام کودک شیطان تر است؟

  • چرا؟

  • و کودک شیطون را چگونه باید تنبیه کرد؟

پیاژه با استفاده از این تکنیک تحقیق، نظریه مرحله ای رشد اخلاقی را تدوین کرد که شامل دو مرحله پیش اخلاقی و دو مرحله اخلاقی است.


مرحله پیش اخلاقی (The premoral period)

به گفته پیاژه، کودکان پیش دبستانی اهمیت کمی برای آگاهی از قوانین نشان می دهند. بطور کل، در حین بازی، این کودکان به طور سیستماتیک به قصد برنده شدن بازی نمی کنند. در عوض به نظر می‌رسد که آنها قوانین خودشان را می‌سازند و فکر می‌کنند که هدف بازی این است که نوبتشان شود و لذت ببرند.


اخلاق نامتجانس (heteronomous morality)

*در اینجا لغت heteronomous به معنی‌ نامتجانس تحت حاکمیت دیگری می‌باشد.

در سنین ۵ و ۱۰ سالگی کودک با وارد شدن به مرحله اخلاق نامتجانس احترام زیادی به قوانین پیدا می کند. اکنون کودکان بر این باورند که قوانین توسط مقامات قدرتمندی مانند خدا، پلیس، یا والدین آنها وضع می شوند و فکر می کنند که این قوانین مقدس و غیرقابل تغییر هستند. مانند کودکی که در کنار شما در حین رانندگی‌ نشسته و اگر کمی‌ سرعت شما بیشتر از حد مجاز شود کودک این مورد را به شما گوشزد خواهد کرد. حتی در شرایط اورژانس نیز کودک رفتار شما را غیرقابل قبول می‌داند که مستحق مجازات است. در این سنین کودکان قوانین را مطلقات اخلاقی می دانند. آنها باور دارند که همیشه یا راه "درست" است یا "اشتباه" و "راه درست" یعنی‌ پیروی از قوانین. کودکان در این مرحله نیز احتمالاً یک عمل را بر اساس عواقب عینی آن قضاوت می کنند و نه بر اساس نیت فرد. به عنوان مثال، بسیاری از کودکان ۵ تا ۹ ساله، جان، که ۱۵ فنجان را در حین انجام یک عمل با نیت خوب شکست، را بدتر از هنری که یک فنجان را در حین دزدی مربا شکست، قضاوت کردند. همچنین، این کودکان مجازات را به منظور اعمال خود مجازات می بینند و توجه به ارتباط آن با ماهیت عمل ممنوع نمی کنند. بنابراین کودک ۶ ساله ممکن است به جای اینکه جان را وادار به پرداخت هزینه فنجان ها از کمک هزینه خود کند، طرفدار کتک زدن او می‌باشد. بعلاوه، کودک در این مرحله به عدالت قریب الوقوع اعتقاد دارد، بدین معنی‌ که نقض قوانین اجتماعی همواره به هر طریقی قابل مجازات است. بطور کلی‌، زندگی برای کودک در مرحله نامتجانس منصفانه و عادلانه است.


اخلاق خودمختار (autonomous morality)

در سن ۱۰ یا ۱۱ سالگی اکثر کودکان به مرحله دوم اخلاقی پیاژه، یعنی‌ اخلاق خودمختار، رسیده اند. کودکان در این مرحله متوجه می شوند که قوانین اجتماعی توافقات قراردادی هستند که می توانند با رضایت مردم به چالش کشیده و حتی تغییر کنند. این کودکان همچنین این موضوع را درک می کنند که قوانین را می توان در خدمت نیازهای انسانی زیر پا گذاشت. بنابراین، راننده ای که در هنگام اورژانس با سرعت غیر مجاز رانندگی‌ می‌کند، با وجود اینکه قانون را زیر پا می گذارد، اما کار او دیگر غیراخلاقی محسوب نمی شود. قضاوت "درست" و "نادرست" در این مرحله بیشتر به نیت کنشگران برای فریب یا نقض قوانین اجتماعی بستگی دارد تا پیامدهای عینی خود عمل. بنابراین بچه های ۱۰ ساله بر این باورند که هنری که یک فنجان را در حین دزدیدن مقداری مربا (نیت بد) شکست، از جان که هنگام آمدن به شام ۱۵ فنجان را شکست (نیت خوب یا خنثی) رفتار غیراخلاقی‌ تری انجام داده است.


هنگام تصمیم گیری در مورد نحوه مجازات متخلفان، کودکان در مرحله اخلاقی خودمختار معمولاً مجازات های متناسب معکوس (reciprocal punishments) را بکار می گیرند، بدین معنی‌ که رفتارهایی که پیامدهای تنبیهی را با نوع جرم تطبیق می دهد تا قانون شکن پیامدهای تخلف را درک کند و احتمالا از تکرار آنها امتناع ورزد. بنابراین یک کودک در مرحله اخلاق خودمختار ممکن است تصمیم بگیرد که پسری که عمداً فنجان را می شکند، به جای اینکه صرفاً در معرض کتک خوردن قرار گیرد، باید هزینه آن را از پول کمک هزینه خود بپردازد، تا بیاموزد که هر آسیبی یک هزینه ای دارد. سرانجام، کودکان در این مرحله دیگر به عدالت ماندگار اعتقاد ندارند، زیرا آنها از تجربه آموخته اند که نقض قوانین اجتماعی اغلب آشکار نخواهند شد و بدون مجازات باقی می مانند.


گذار از اخلاق نامتجانس به اخلاق خودمختار

به عقیده پیاژه، هم بلوغ شناختی (cognitive maturation) و هم تجربه اجتماعی (social experience) در گذار از اخلاق نامتجانس به اخلاق خودمختار نقش دارند. پیشرفت‌های شناختی که برای این تغییر ضروری است، کاهش کلی‌ در خود محوری (egocentrism) و رشد مهارت‌های ایفای-نقش (role taking skills) است که کودک را قادر می‌سازد تا مسائل اخلاقی را از چندین منظر ببیند. نوع تجربه اجتماعی که پیاژه آن را مهم می‌داند، ارتباط با همسالانی است که از موقعیت یکسانی با بهم برخوردارند. همسالان باید بیاموزند که دیدگاه های یکدیگر را در نظر بگیرند و اختلافات خود را اغلب بدون هیچ گونه مداخله بزرگسالی به روش‌های مفید برای هر دو طرف حل کنند.


بنابراین، ارتباط ‌های برابر با همسالان ممکن است منجر به اخلاقیات خودمختار انعطاف‌پذیرتری شود، زیرا:

۱) احترام کودک را به اقتدار بزرگسالان کاهش می‌دهد،

۲) احترام به خود (حرمت به نفس) و احترام او را برای همسالان افزایش می‌دهد،

۳) نشان می‌دهد که قوانین توافق‌های هستند که بطور خودمختار وضع می شوند و قابل تغییر می باشند.


پیاژه نقش والدین را در این زمینه بسیار حائز اهمیت می داند. او میگوید که اگر والدین بخشی از قدرت خود را در رابطه با کودک رها نکنند، با تقویت احترام اجباری فرزندشان به قوانین و شخصیت های با اقتدار، پیشرفت رشد اخلاقی آنها را کاهش خواهند داد. برای مثال، وقتی‌ یکی از والدین با تهدید یا جمله ای مانند «این کار را انجام بده چون من به تو گفتم» با کودک خود برخورد می‌کند، به راحتی می توان فهمید که چگونه کودک خردسال ممکن است به این نتیجه برسد که قوانین مطلق هستند که اینک از سمت والدین در حال اعمال هستند.


والدین با فراهم کردن محیط حمایتی برای رشد اخلاقی کودکان، نقش مهمی در نظریه رشد اخلاقی شناختی پیاژه دارند. آنها رفتارهای اخلاقی را برای کودکان به نمایش می‌گذارند تا کودکان مشاهده کنند و از آنها الگوبرداری کنند. درگیر شدن در بحث های اخلاقی با کودکان به آنها کمک می کند تا با تشویق گفتگویی باز و بیان نظرات بدون هیچ گونه نگرانی، توانایی های استدلال اخلاقی خود را توسعه دهند. والدین همچنین می توانند فرصت هایی را برای کودکان ایجاد کنند تا با دوراهی های اخلاقی (moral dilemmas) مواجه شوند و به آنها اجازه دهند درباره انتخاب های اخلاقی به طور انتقادی فکر کنند. تشویق به رشد دیدگاه فردی به کودکان کمک می‌کند تا دیدگاه‌ها و احساسات دیگران را نیز در نظر بگیرند. از طریق این شیوه ها، والدین می توانند به رشد اخلاقی شناختی فرزندان خود کمک کنند تا درک خود را از درست و غلط ایجاد کنند.


در پایان، به این نکته بسیار مهم باید توجه کرد که نظریه رشد اخلاقی پیاژه از دیدگاه تفکر انتقادی اهمیت بسیار زیادی دارد زیرا بر مشارکت فعال کودکان در حل مسائل اخلاقی و استدلال تاکید می کند. با تشخیص و تصدیق نقش فرآیندهای شناختی در رشد اخلاقی، تفکر مستقل را در کودکان تشویق می کند، هنجارهای اخلاقی مطلق را به چالش می کشد، و ارزیابی باورهای اخلاقی آنها را تقویت می کند. این نظریه کودکان را به بررسی انتقادی و در نظر گرفتن دیدگاه‌های مختلف ترغیب می‌کند و درک عمیق‌تری از مسائل اخلاقی را ارتقا می‌دهد و توانایی آنها را برای مشارکت در تصمیم‌گیری متفکرانه و مستدل افزایش می‌دهد.


Farshid Rashidifar (MSW, RSW, Registered Social Worker, Psychotherapist)

Factor Inwentash School Of Social Work

University of Toronto

Comentários


Não é mais possível comentar esta publicação. Contate o proprietário do site para mais informações.
  • Spotify
  • Instagram
  • Facebook
  • Twitter
  • LinkedIn
  • YouTube
  • TikTok
  • Telegram

© 2025 Farshid Rashidifar. All rights reserved.

bottom of page